
بیوگرافی Bruce Lee
Bruce Lee (بروس لی) متولد: 27 نوامبر 1940 برابر با 5 آذر 1319 در سانفرانسیسکو آمریکا – درگذشت: 26 ژوئیه 1973 برابر با 29 تیر 1352 در هنگ کنگ، چین است.
- ساعت اژدها بین ساعت 7 تا 9 صبح در سال اژدها طبق تقویم طالعبینی چینی در یک بیمارستان چینی در محله چینیهای سانفرانسیسکو به دنیا آمد.
- پدرش لی هو چون چینی و مادر کاتولیکش گریس هو از چینیهای آلمانی تبار بود.
- زمانی که بروس لی، سه ماه داشت، والدینش به هنگ کنگ برگشتند.
- ام کوچک کانتونی بروس لی، جان فان بود. وقتی بروس لی متولد شد، نام انگلیسی بروس به نظر میرسد توسط پزشک یا پرستار بیمارستان، ماری گلاور بر روی بروس لی گذاشته شد. اگرچه خانم لی در بدو امر چندان به فکر گذاشتن اسم انگلیسی روی نوزادش نبود ولی این نام را متناسب انگاشت و با نام پزشک گلاور موافقت کرد. به هر حال نام انگلیسی او هرگز به همراه نام فامیلی او استفاده نشد تا این که در یک دبستان که یکی از بخشهای کالج لاسال بود در 10 یا 12 سالگی ثبت نام کرد و بعداً در دبستانی دیگر که در آنجا لی به نمایندگی تیم بوکس در مسابقات بین مدارس برگزیده میشود.
- بروسلی به عنوان یک هنرپیشه رزمی بسیار مشهور است، اما او درام و فلسفه آسیایی و غربی را نیز در طول زندگی و البته زمانی که در دانشگاه واشینگتن بود خوانده بود. او سطح مطالعه بالایی داشت و یک کتابخانه گسترده از متون فلسفی و البته موضوعات هنرهای رزمی داشت.
- عقیده داشت که هر دانشی سرانجام به خودآگاهی خواهد انجامید و گفته بود که شیوه انتخابی او برای شناخت خودش هنرهای رزمی بوده است.
- بر تائوئیسم، جیدوئیسم، بودائیسم تسلط کامل داشت، اما فلسفه لی به شدت در تضاد با جهانبینی محافظه کار مورد حمایت کنفسیوسگرایی بود.
- جان لیتل عنوان میکند که بروس لی یک آتئیست یا خداناباور بود. زمانی که در سال 1972 دربارهٔ وابستگی مذهبی از او پرسیده شد، پاسخ داد: “هیچ کس”. همچنین از او پرسیده شد که آیا به خدا اعتقاد دارد و پاسخ داد: “کاملا صریح بگویم،من اینگونه نیستم”
- پدر بروس لی هوی چون یک ستاره مشهور اپرای کانتون بود؛ لذا بروس لی از طریق پدرش وارد سینما شد و وقتی کودک بود در چند فیلم سیاه و سفید کوتاه بازی کرد. لی اولین نقشش را به عنوان نوزاد در کالسکه بازی کرد. وقتی که او 18 سال داشت 12 فیلم بازی کرده بود.
- اولین آشنایی بروس با هنرهای رزمی توسط پدرش – لی هوی چون- صورت گرفت. او در ابتدا مهارتهای پایهای در سبک تای چی را از پدرش فرا گرفت. سی فوی Bruce Lee یعنی استاد بزرگ وینگ چون – ایپ من – همکار و دوست پدر او بود. بروس از سن 13 تا 18 سالگی تحت تعلیم استاد هنگ کنگی خویش ایپ من بود.
- مدارس هنرهای رزمی چینی در آن زمان، کلاسهای سیفو ایپ من توسط شاگردان ارشد و درجه بالا اداره میشد. یکی از شاگردان ارشد ایپ من وانگ شون لئونگ بود. بر طبق گفتهها او بیشترین تأثیر را بر کونگ فوی وینگ چونِ بروس لی داشتهاست. پس از اینکه تعدادی از شاگردان ایپ من به دلیل بعضی آداب و رسوم چینی از آموزش به بروس لی خودداری کردند، ایپ من بهطور خصوصی شروع به آموزش بروس لی کرد. بروس همچنین بوکس غربی را نیز یادگرفت و مسابقه فینال قهرمانی بوکس در سال 1958 را با ناک اوت کردن گری الم که قهرمان سه بارهٔ مسابقات بود، در راند سوم به پایان رساند. قبل از مسابقهٔ نهایی بروس سه حریف قبلی اش را مستقیماً در همان راند اول ناک اوت کرده بود. بهعلاوه بروس تکنیکهای شمشیرزنی غربی را از برادرش پیتر لی – که قهرمان شمشیرزنی در زمان خودش بود- یادگرفت و گارد مبارزات خود راکه الهام گرفته از همان سبک شمشیر زنی غربی بود، پیشبرد.
- در سن 18 سالگی به منظور فرار از تبهکاران و تنها با 100 دلار با کشتی وارد ایالات متحده آمریکا شده و با کمک رئیس رستورانی که در آن کار میکرد در مدرسه فنی ادیسون ثبت نام کرد. سپس با پیشنهاد مشاور خود به تحصیل در رشته فلسفه مشغول گردید.
- در ابتدای ورودش به آمریکا و برای تأمین هزینه تحصیلش ناگزیر در رستوران کار میکرد اما چون آشپز آن رستوران با او مخالف بود مجبور شد از آن جا خارج شود و به کار پخش روزنامه در سطح شهر پرداخت و شبها نیز مشغول درس خواندن بود تا بتواند در دانشگاه واشینگتن قبول شود.
- Bruce Lee آموزش هنرهای رزمی در آمریکا را از سال 1960 شروع کرد. در آغاز کار او وینگ چون آموزش میداد. هنری که بر پایه برداشتها و آموختههایش در هنگ کنگ بود. جان فان کونگ فو، که معنای لغوی آن کونگ فوی بروس لی است؛ در واقع نامی بود که بروس لی بر روی هنر رزمی خودش گذاشته بود، که اساساً روش تعدیل یافته او در وینگ چون بود.
- خستین شاگرد بروس یک جودو کار به نام جس گلاور بود که بعدها دستیار او شد.
- پس از مدتی با مخالفت چینیهای مقیم آمریکا مواجه گشت و آنها از وی خواستند دست از آموزش به خارجیها بردارد؛ اما بروس لی در تصمیمش مصمم بود و آنها برای تعطیل کردن باشگاه وی مبارزی ماهر به نام وانگ جک مان را به منظور مبارزه با بروس لی فرستادند که در این مبارزه وانگ به سختی شکست خورد.
- Bruce Lee بعد از آموزش تصمیم به شرکت در مسابقات کاراته و نشان دادن تواناییهای خود در هنرهای رزمی گرفت. بدین منظور در سال 1964 در سالن ورزشی لانگ بیچ با اجرای چند حرکت نمایشی با سرعت و قدرتی خیرهکننده نامش بر سر زبانها افتاد. بعد از پایان این نمایش ، یک کارگردان که اتفاقاً در سالن حضور داشت به ملاقات بروس لی رفت و از وی خواست در سریال زنبور سبز به ایفای نقش بپردازد و بروس هم پذیرفت و این مقدمهای شد برای ورود بروس لی به سینما.
- به دلیل عدم دسترسی به سیفو ایپ من که در هنگ کنگ زندگی میکرد، بروس لی نمیتوانست وینگ چون را ادامه دهد، هنر اصیلی که حالا تنها در اختیار استادش بود، اما بروس هنوز مشتاقانه به دنبال یادگیری وینگ چون بود تا جایی که او حتی پس از بازگشت به هنگ کنگ به استاد ایپ من پیشنهاد خرید یک آپارتمان شخصی داد.
- ایدههای جیت کان دو در سال 1965 در ذهن Bruce Lee متولد شد. مبارزه با وان جک مان تأثیر بسزایی بر فلسفه مبارزه بروس لی گذاشت. با آن که بروس حریفش را به طرز فجیعی شکست داد، اما معتقد بود که آن مبارزه بیشتر از حد معمول طول کشیده و او نتوانستهاست آنطور که انتظار دارد از تکنیکهای وینگ چون استفاده کند، بهعلاوه او دیگر نمیتوانست به یادگیری و تکمیل هنر رزمی وینگ چون بپردازد چون فرسخها از استادش دور بود. او به سیستمی احتیاج داشت تا به شکوفایی هرچه بیشتر داشتههایش بپردازد. به همین خاطر با تأکید بر کاربردی بودن، انعطافپذیری، سرعت و کارآمدی به توسعهٔ سیستم جدیدی پرداخت. او شروع به استفاده از روشهای آموزشی متفاوتی کرد: بدنسازی برای افزایش قدرت، دویدن برای افزایش استقامت، تمرینات کششی برای انعطافپذیری و بسیاری از روشهای دیگر که او دائماً در حال منطبق کردن با سیستمش بود. لی بر آنچه که روش بی روشی مینامیدش بسیار تأکید داشت. ایدهای که بیانگر رهایی از روشهای فرمالیته -همان سبکهای سنتی- بود. بروس لی احساس میکرد سیستمی که او جان فان کونگ فو نامیدهاست، محدودکنندهاست و به همین خاطر آن را به آنچه که با نام جیت کان دو توصیفش کرد، تغییر شکل داد. نامی که بعدها از مطرح کردن آن اظهار پشیمانی کرد چون از نام جیت کان دو نیز ویژگیهای خاصی برداشت میشد که هر سبکی به نوبه خود ادعا میکرد، درحالیکه ایدهٔ هنر رزمی او خروج از هر گونه عوامل محدودکننده بود.
- بعد از بازی در چند سریال و فیلم سینمایی مانند سریال زنبور سبز، فیلم سینمایی مارلو، مجموعه تلویزیونی لانگ استریت و… در آمریکا تصمیم گرفت به هنگ گنگ بازگردد و برای هم میهنانش نیز چند فیلم بازی کند که بلافاصله با استقبال شرکتهای فیلمسازی روبه رو شد اول فیلم راهب کوهتانگ و توسط استودیو گلدن هاروست و کارگردانی لو وی کارگردان معروف چینی به ایفای نقش در فیلمهای رئیس بزرگ و ضربه نهایی پرداخت که این فیلمها رکورد فروش تمامی فیلمهای هنگ کنگی را شکست.
- بعد از موفقیت هایی که بروس لی در فیلم ضربه نهایی و … بدست آورد تصمیم گرفت فیلم بسازد بدین منظور در سال 1972 شرکت فیلمسازی خود به نام شرکت فیلمسازی کنکورد را دایر کرد و خود کارگردانی فیلم راه اژدها یا بازگشت اژدها را به عهده گرفت. این فیلم در هنگ کنگ مجدداً رکورد فروش فیلمهای قبلی Bruce Lee را شکست.
- بعد از موفقیت بروس لی در هنگ کنگ، هالیوود به سراغ بروس لی آمد و کمپانی برادران وارنر از وی در خواست کرد که در فیلم اژدها وارد میشود به ایفای نقش بپردازد به همین دلیل بروس لی بازی مرگ را رها کرده و در اژدها وارد میشود که اولین فیلم جهانی وی بهشمار میرفت به ایفای نقش پرداخت.
- در سال 1970 بروسلی به دلیل تمرینات سنگین به بیماری فتق دیسک بینمهرهای دچار میشود. پزشک او را از ادامه ورزش منع کرده بود اما او با تزریق موضعی کورتیزون درد ناشی از این بیماری را کنترل میکرد. بروس تنها دو ماه قبل از مرگ در هنگام انجام دوبله برخی دیالوگهای فیلم اژدها وارد میشود در استودیو گلدن هاروست واقع در هنگ کنگ دچار سردرد و سپس صرع میشود که سریعاً به بیمارستان باپتیست هنگ کنگ منتقل شده و پزشکان مشکل او را تجمع بیش از حد آب در فضای داخل سلولی یا خارج سلولی در مغز (ادم مغزی) تشخیص میدهند. در روز مرگ بروسلی نیز همین علائم مجدد بر او تکرار میشود.
- Bruce Lee با تهیهکننده فیلم ریموندجو در ساعت 2 بعدازظهر روز 20 ژوئیه 1973 قرار داشت. آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت 4 بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک میکند و بروس و بتی با هم شام میخورند. در آنجا بروس احساس سردرد میکند و بتی یک قرص Eguagesic که نوعی آسپرین قوی است به او میدهد. حدود ساعت 7 شب بروس به خواب میرود. چو به خانه بتی تلفن میزند تا با بروس حرف بزند اما بتی میگوید بروس به خواب عمیقی رفته و نمیتواند او را بیدار کند. بلافاصله او را به بیمارستان میرسانند. پزشکان به معاینه دقیق میپردازند. او به کما رفته بود بعد از مدت کوتاهی نیز حتی نفس هم نمیکشید. پزشکان متوجه شدند که مغزش تورم دارد. وزن مغز او از 1400 به 1575 گرم رسیده بود. هیچیک از رگهای خونی بسته یا پاره نشده بود. تمام اعضا و جوارح بدن مورد معاینه قرار گرفته و کالبد شکافی شد. در معدهاش همان قرص آسپرین قوی بود که بتی به او داده بود. علاوه بر این چند دانه شاهدانه در معدهاش یافت شد که مشخص نشد این شاهدانهها را از دست چه کسی خوردهاست. عدهای از پزشکان معتقد بودند که شاهدانهها به زهر آغشته شده بود و همین امر سبب مرگ وی شدهاست. اما پزشک اصلی او معتقد بود که به دلیل خوردن آسپرین قوی، دچار تورم مغزی شدهاست.
- در سال 2017 در مستند اتوپسی، پاتولوژیست قانونی محصول شبکه رلز، دکتر مایکل هانتر با بررسی دقیق تر مدارک کالبد شکافی بروسلی این تئوری را مطرح میکند که بروسلی به دلیل عوارض مصرف بیش از حد کورتیزون بجهت تسکین درد ناشی از بیماری فتق دیسک بینمهرهای که به مدت سه سال آن را خودسرانه تزریق میکرد درگذشتهاست. در این مستند به نقل از یکی از فیلمبرداران فیلم اژدها وارد میشود اینطور نقل میشود که در هنگام ضبط فیلم گاهی رنگ چهره بروسلی از حالت طبیعی به رنگ قرمز تیره درمیآمده که باعث نگرانی اعضا گروه میشدهاست. مدارکی نیز آورده میشود که بروسلی برای کاهش استرس کاری از گیاه شاهدانه ماریجوآنا استفاده میکردهاست.
- بروس لی با تمرین کردن، حرکات خود را چنان سریع انجام میداد که میتوانست دانههای برنج را در هوا با چوب مخصوص غذاخوری چینی بگیرد. حرکات او به قدری سریع بود که عوامل فیلمسازی مجبور بودند برای اینکه تماشاگران بتوانند حرکات او را ببینند، سرعت فیلم را پایین بیاورند.
- بروس لی میتوانست قبل از اینکه شخصی از کیفپول باز شدهی خود سکهای بیرون آورد و آن را ببندد، سکهای از کیف او بردارد. او هیچوقت دست از تمرین برنمیداشت تا بتواند نتایج خود را بهبود ببخشد و به بالاترین حد توانایی بدنش برسد.
- به خاطر اشتباهاتی که باب وال انجام میداد، بسیار پیش میآمد که دستش با بطریهای شیشهای بریده میشد. بنابراین او در صحنهای دیگر با ضربات واقعی از خجالت وال در میآمد. در واقع وال میدانست که قرار است ضربهای به سمت او روانه شود ولی روحش هم خبر نداشت که این ضربه تا چه حد محکم خواهد بود.
- در سال 1962، بروس لی در مبارزهای 15 ضربهی مشت و پا را روانهی حریفان خود کرد که باعث ناک-اوت شدن و بیهوش شدن آنها به مدت 11 ثانیه شد. طرفداران او هنوز تلاش میکنند که در ضربهی مشت نزدیک معروف او مهارت پیدا کنند.
- بروس لی میتوانست تنها با انگشت سبابه و انگشت شست حرکت شنا را انجام دهد. او میتوانست این حرکت را 50 بار تکرار کند. بسیاری از همدورههای شما تلاش میکنند که بتوانند همانند بروس لی شنا بروند.
- بروس لی در در سال 1958 قهرمان مسابقات رقص چا-چا در هنگکنگ شد. او در حالی به این مقام دست یافت که فقط 18 سال داشت.
- او یک بار به صورت تصادفی جکی چان را کُتک زد. جکی چان به سختی مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما به این اتفاق میخندید و از قرار گرفتن در مقابل یکی از کسانی که بسیار به او افتخار میکرد، لذت میبرد.
- بروس لی میتوانست قوطیهای نوشابهی کوکا- کولای بدون دستگیره را با فشار انگشت به داخل، باز کند. لازم به ذکر است که در آن زمان قوطیهای نوشابه از فولادهای ضخیمتری نسبت امروز ساخته میشدند.
- بروس لی میتوانست تحتههای چوبی 15 سانتیمتری ضخیم را بشکند. بروس لی میگفت تختهها عکسالعملی از خود نشان نمی دهند، بنابراین او ترجیح میداد که به انسانها ضربه بزند.
- بروس لی در تمریناتش با جیمز کابرن با ضربهی پای خود یک کیسهی بوکس 68 کیلوگرمی را نابود کرد. جیمز کابرن یکی از ستارگانی بود که به بروس لی آموزش میداد.
- Bruce Lee یکی از طرفداران دو آتیشهی محمدعلی کلی، مشت زن افسانهای مسلمان بود و با وسواس خاصی مبارزات او را تماشا میکرد. بروس لی به صورت جامع حرکات محمدعلی را مورد مطالعه قرار میداد، مبارزات او را بارها و بارها تماشا میکرد.
- سرعت بروس لی در هنگام انجام واکنش و ضربه از فاصلهی 3 فوتی، در عرض حدود 0.05 ثانیه اتفاق میافتاد. صحنهی مبارزهای وجود دارد که در آن بروس لی 50 حریف را نابود میکند.
- یکی از تمرینهای Bruce Lee، تمرین روزانه پنج هزار مشت بود. بروس لی برای تبدیل شدن به استاد هنر رزمی که برای آن تلاش میکرد، روزی پنج هزار مشت تمرین میکرد. به همین دلیل است که مشتهای او به شدت قوی و پر قدرت بودند.
- در هنگام تمرین، عادت به گوش دادن موسیقی سریال Mission: Impossible داشت. به گفته او، هنگام تمرین هنرهای رزمی، گوش دادن به موسیقی باعث میشود تا ریتم مبارزه غیر قابل پیشبینیتر باشد. برای این کار بروس لی از تم اصلی سریال Mission Impossible استفاده میکرد. همچنین بروس لی با این که هرگز روی سبک کاراته مطالعهای نداشت، اما قادر بود تمامی حرکات سبک این هنر رزمی را با دقت بینظیری اجرا کند. بروس لی شخصی است که تنها با نگاه کردن حرکات و سبک یک ورزش، میتوانست به راحتی و با دقت عالی آنها را اجرا کند.
- بروس لی به طور شخصی به برخی از بازیگران تمرین داده است. افرادی نظیر استیو مک کویین، جیمز کابورن، جورج لیزنبای، کریم عبدالجبار، جو لوییس، رومن پولانسکی، مایک استون و از همه مهمتر، چاک نوریس شکست ناپذیر! استیو مک کویین، کابورن و چاک نوریس همگی حاملان تابوت بروس لی در مراسم خاک سپاریاش بودند. جسد واقعی بروس لی در فیلم بازی مرگ حضور داشت. صحنههایی از کلیپ تشییع جنازهی او در فیلم استفاده شده بود.
- Bruce Lee عاشق نقاشی کردن بود. نه تنها نقاشی، بلکه بروس لی تعداد زیادی شعر نوشته است و میتوان برخی از آنها را در کتابش به نام Tao of Jeet Kune Do خواند. به قول دوستانش، او عاشق هنر شعرسرایی بود و همیشه در حال نوشتن شعر بود. بروس لی کتابخانهای وسیع با بیش از 2000 کتاب در اختیار داشت. بروس لی در وقت آزاد خود به طور مداوم مطالعه میکرد. او همیشه به دنبال دانش بود و به سرعت کتابها را میخواند. جالب است بدانید که او قادر بود به طور همزمان، تلویزیون تماشا کند، کتاب بخواند و دمبل بزند!
- در مجله تایم، بروس لی به عنوان یکی از 100 شخصیت تاثیرگذار قرن بیستم شناخته شد. حتی با گذشت چندین دهه از مرگ او، بروس لی همچنان شخصیتی محبوب و تاثیرگذار به شمار میرود که مانندش پیدا نمیشود.
- بروس لی با خیلی از دیگر افرادی که در هنرهای رزمی مختلف فعالیت داشتند همکاری میکرد که آنها نیز تبدیل به ستارههایی جاودانه شدند. از جمله آنها میتوان به جکی چان، یوئن بیائو و سامو هانگ اشاره کرد که هر سه آنها در فیلم اژدها وارد میشود حضور داشتند.
- بروس لی قادر به شنا کردن نبود. برادر بروس لی یعنی رابرت و خاهرش فِبه، این راز جالب بروس را برملا کردند. بروس لی از آب بدش میآمد و قادر نبود شنا کند.
- قدش 172 سانتی متر بوده است.
فیلم های برتر Bruce Lee
- 1978: Game of Death
- 1973: Enter the Dragon
- 1972: Fist of Fury
- 1972: The Way of the Dragon
مبارزه؛ با یک ضربه، لگد، تحمل کردن و یا استخدام کردن بادیگارد به پیروزی نمی انجامد.
شکست یک حالت ذهنی است؛ هیچ کس تا زمانی که شکست را به عنوان یک واقعیت نپذیرفته، شکست نخورده است.
من به این دنیا نیامده ام تا با انتظارات شما زندگی کنم و شما نیز به این دنیا نیامده اید تا با انتظارات من زندگی کنید.
توجه کنید که سخت ترین درخت به راحتی شکسته می شود، در حالی که درخت بامبو یا بید با خم شدن در برابر باد، زنده می مانند.
پز دادن احمقانه ترین ایده برای افتخار است.
تسلط بر هر چیزی از ذهن آغاز می شود.
شرایط بروند به جهنم. این من هستم که فرصت ها را بوجود می آورم.
شکست، شکست نیست مگر اینکه در ذهن به عنوان یک واقعیت پذیرفته شود.
اگر همیشه به کارهایی که می توانید انجام دهید محدودیت اضافه کنید، این محدودیت به بقیه ی جنبه های زندگی شما نیز ورود خواهد کرد؛ به کار شما، به اخلاق شما و به کل وجود شما.
راحت عصبانی شدن، بزودی از شما یک احمق می سازد.
برای اینکه بتوانی از آب فنجان من بچشی اول باید فنجان خودت را خالی کنی.
زندگی، خودش معلم شماست و شما مدام در حال یادگیری هستید.
خودآگاهی، بزرگترین مانع در مقابل اجرای صحیح تمام حرکات فیزیکی است.
روح یک فرد با عادتهای فکری غالب او تعریف می شود.
برای شناخت خودتان، خود را در عمل با فرد دیگری مقایسه کنید.
هر طور فکر کنی، همانطور میشوی.
اجازه ندهید افکار منفی وارد ذهن شما شوند زیرا آنها علفهای هرزی هستند که اعتماد به نفس را خفه می کنند.
ترس، ناشی از عدم اطمینان است. هنگامی که خودمان را بهتر می شناسیم، می توانیم ترس را در درون خود از بین ببریم.
اگر نمی خواهید فردا دچار اشتباه شوید امروز با حقیقت صحبت کنید.
جنگ های زندگی همیشه به سمت مرد قوی تر و سریعتر نمیروند اما دیر یا زود، مردی که برنده می شود، مردی است که فکر می کند می تواند.
کسانیکه شک داشتند گفتند: بشر نمی تواند پرواز کند، اما کسانی که عمل میکردند گفتند: شاید، اما ما سعی خودمان را می کنیم. و در نهایت آن ها در درخشش صبحگاهی بالا رفتند درحالیکه کسانیکه شک داشتن از آن پایین به آن ها نگاه می کردند.
صرف وقت، گذراندن آن به روشی مشخص است. تلف کردن وقت بدین معنی است که آن را از روی بی فکری یا بی دقتی هدر دهید. همه ی ما وقت داریم تا آن را صرف کنیم یا تلف کنیم و این به تصمیم ما بستگی دارد تا از وقتمان چگونه استفاده کنیم. اما وقتی زمان گذشت، برای همیشه رفته است.




